A last grad of high school ep9


ss501_story

از زبان کیم جائه جونگ:

جائه:اخییش رفتن مردم انقدر پشت این دیوار بودم گوش کردم وای باورم نمیشه با این وزنم تونستم برنده شم برم کلاس ویژه.. بعد میاد دور خودش میچرخه و تو عالم خودش بود که یک دفعه به کسی محکم برخورد میکنه و اون فرد میفته روش .....

هر دوی اون ها چشماشون بسته بود تا این که جائه جونگ چشماشو وا می کنه و جون سو رو روش می بینه...

جائه جونگ:ههههههههههههههههههههههههههههه این که کیم جونسواه... که همون لحظه جونسو چشماشو وا می کنه که یک دفه جائه جونگ اون رو هل میده کنار و بدوبدو میره...جونسو بلند میشه...

جونسو:ان دیگه کی بود مثله پنبه نرم بود... کلشو کج میکنه و میره

شب خونه ی دخترا:

کیانا:بچه ها نظرتون درباره هم کلاسی ها چیه ؟من از امبر بیشتر از همه خوشم اومد...

اوا:من از همشون خوشم اومد ولی ویکتوریا رو بیشتر دوست داشتم شنیدم بدن خیلی نرمی داره

مونا:بنظرم سولی از همشون بهتر بود...

ارغوان:ولی بچه ها نظرتون درباره این کیم جائه جونگ چیه بنظرتون چرا نیومد بنظرتون مشکلی نداره؟

الن:چرا دقیقا...معمولا همچین ادم های یک رمز و رازی دارن...

کیانا:رمز و راز رو حالا ولش کنید بریم بخوابیم...

اوا دستش رو می زاره رو پیشونی کیانا و میگه:کیانا حالت خوبه؟تبم که نداری ...

کیانا دست اوا رو میزنه کنار و میگه:نترس عزیزم همه مثل تو و ارغوان که دیوانه نیستن ...برای این میگم بریم بخوابیم که انرژی داشته باشیم فردا با دابل اس کل کل کنیم مخصوصا با اون جذاب گروهشون ... و بعد میگه اووهووقق و میره تو اتاقش ...

ارغوان:این خل شده بابا ... نه به اون سجده کردناش نه به این زود خوابیدناش...

اوا:خودتو اذیت نکن گلم این معمولا چند شخصیتیه...بیا ما هم بریم بخوابیم...

ارغوان:باشه تو راست میگی بیا بریم...

داخل مدرسه:

انجلز از ماشین پیاده میشن و بعد امبر و بقیه بچه ها رو میبینن که به اون ها اشاره میکنن که بیان اینجا...

امبر:سلام بچه ها چه طورید؟

کیانا : مرسی خوبیم...و بعد بقیه بچه ها با هم دست میدن و احوال پرسی میکنن که یک دفه صدای جیغ دخترا

بلند میشه و دابل اس از ماشینشون میان پایین...

نیکان:نصف عمر این دخترا بر فناست...چطور میتونن از همچین ادمایی خوششون بیاد؟

اوا:دقیقا همین طوره...

ویکتوریا:ولش کنید بچه ها بیاید بریم سر کلاس... و بعد بچه ها وارد کلاس شدن.

کلاس خانم شین:

هیون از کیم تائه یانگ میپرسه:چیزی درباره این معلمه میدونی؟

کیم تائه یانگ: میگن خیلی زن خشنیه و تدریسشم خیلی فرق داره و شنیدم که با اقای کانگ دشمنیه خونین داره...

هیون:واقعا چرا؟که همون موقه شی میاد....


موفق باشین(-:

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:57 توسط kiana| |


Power By: LoxBlog.Com